اشعار و جملات عاشقانه3

بعضیا بی غصه پیرن، بعضیا با غم رفیقن، بعضیا از بس عزیزن، هرگز از دلها نمی رن...

دستــهایم را بـــرای تـــو می نویســــم

بـــرای تـــو !

کـــه در تیــــر راس نگاهت نیســتم

بـــــرای تـــــو !

کـــه چشمانت افق را رج می زنـــد

مــــرا مــــی خوانـــــی ؟

عشق چنان شیفتگی در نهان خود دارد که سخت ترین دلها نیز ، گاهی هوس شنا در آن را می کنند

دوستی كلام زیباییست كه هركس دركش كرد ، تركش نكرد

دل کندن اگر کار آسانی بود ،

فرهاد به جای بیستون دل میکند

تکرار شو شاید ما سهم هم باشیم

شاید به جرم عشق ما متهم باشیم

باز در حضور تو آشفته خویشم

در سفره عشقت درویش درویشم

میشه پروانه بود و به هر گلی نشست

اما بهتره مثل تو مهربون بود و به هر دلی نشست

واقعیت است جاذبه تو

از بس جذابی

می خواهم تو را به نیوتن ثابت کنم

دلم غرق تماشا بود، رفتی / میان اشک و آه و دود رفتی

کنار حسرتی دیرینه ماندم / بهار من، گل من، زود رفتی

عزیزم کاسه چشمم سرایت

میان هر دو چشمم جای پایت

از آن ترسم که غافل از ما نهی تو

نشینــد خـــار مــژگــانم به پایت

امروز را برای بیان عشق به عزیزانت غنیمت بشمار ، شاید فردا احساسی باشد، اما ... عزیزی نباشد !

ساقه شکستن ، قانون طوفان است . تو نسیم باش و نوازش کن

کسی باش که عمری با تو بودن ، یک لحظه ، و لحظه ای بی تو بودن ، یک عمر باشد

غرور کسی را که دوستش داری بشکن ، ولی دل کسی رو که دوست داری ، به خاطر غرورت نشکن

عشق یعنی با تو خواندن از جنون

عشق یعنی سوختنها از درون

عشق یعنی سوختن تا ساختن

عشق یعنی عقل و دین را باختن

عشق یعنی دل تراشیدن ز گل

عشق یعنی گم شدن در باغ دل

دعایت میکنم هر شب به عطر میخک و مریم / الهی در دلت هرگز نباشه غصه و ماتم

پروردگارا ، آرامش را همچون دانه های برف ، آرام و بیصدا ، به سرزمین قلب کسانیکه برایم عزیزند ، بباران

باز آمدنم به خدمتت دیر نشد / اندیشه مکن دلم ز تو سیر نشد / یک موی تو را به عالمی نفروشم / تو جان منی ، کسی ز جان سیر نشد

پرسند دنیا خواهی یا دوست ؟

گویم ای بی خبران : دوست  همه دنیای من است

ای دوست دلت همیشه زندان من است آتشکده عشق تو از آن من است آن روز که لحظه وداع من و توست آن شوم ترین لحظه پایان من است

حرفت قبول، لایق خوبی نبوده ام
وقتی بدم، موافق خوبی نبوده ام
حرفت قبول، هرچه که گفتی قبول، آه
اما نگو که عاشق خوبی نبوده ام!

یه شب خون ریزی و خندونی ، ای عشق

یه شب آشفته و دل خونی ، ای عشق

گمونم ناخوش احوالی خودت هم

مثه ما عاشقی ، مجنونی ای عشق

من از شوق تو لبریزم گل من / کجایی بی تو پاییزم گل من / ز پا افتاده ام بازآ که شاید / به دیدار تو برخیزم گل من

هر لحظه بهانه ی تو را میگیرم / هر ثانیه با نبودنت درگیرم

حتی تو اگر به خاطرم تب نکنی / من یک طرفه برای تو میمیرم

لبریز غزل بیا همی آهسته

چون آیه بخوان مرا کمی آهسته

آهسته مرا رها بکن از سر عشق

تا در تو رها شوم دمی آهسته

دل تنگم و جز روی خوشت در نظرم نیست

در گیتی و افلاک به جز تو قمرم نیست

با عشق تو شب را به سحر گاه رسانم

بی لذت دیدار تو شب را سحرم نیست

آسمانم انتهایش قلب توست/مهربان این آسمان از آن توست/آسمانم هدیه ای از سوی من/تا بدانی قلب من هم یاد توست

اسير فصل خزان گردد عمر آنكه دمى اسير اشك كند چشم مهربان تو را

در انتهاي نگاهت كلبه ميسازم تا مبادا بگويي از دل برود هر آنكه از ديده برفت

ياد سهراب بخير
آنكه تا لحظه خاموشى گفت : تو مرا ياد كنى يا نكنى ، من به یادت هستم

به حرمت باران سکوت میکنم تا بدانی که به عظمت باران برایم عزیزی

به حساب قلبت هزار بوسه واریز میکنم هر وقت یادم کردی برداشت کن

تو پرستوی بهارانم باش ، از دلم کوچ مکن ، من به مهمانی چشمان تو عادت دارم

آنکه خاطر تو را می خواهد حتما نفسی می خواهد، نفسم باش که خاطر تو را می خواهم

  معلم زبان ميگويد همه فعلهای خواستن باtoشروع ميشود من بى تو هيچ فعلى را نميخواهم

میخوام اسم تو رو با صابون رو ابرا بنویسم تا وقتی بارون میاد همه کف کنن!

وصیت کردم قبل مرگم قلبم را اهدا کنند ولی میگن امضای صاحبش لازمه اجازه میدی؟

نام زیبای تو را در کتیبه ای از جنس عاطفه حک خواهم کرد

و عکس قشنگت را در قابی از جنس عشق میگذارم

تا همه بدانند تو سلطان جان من و فاتح دلم هستی

گفتم دوستت دارم ، نگو نظر لطفته ، چون نظر لطفم نیست ، نظر دلمه!

یارانه محبت هاتو قطع نکن ، من زیر خط فقر مهربونیاتم!

از بچگی بهم یاد دادند که هر ساعت ۶۰ دقیقه است و هر دقیقه ۶۰ ثانیه

ولی کسی نگفت که هر ثانیه بدون تو ۱۰۰ ساله